loading...
کارشناسان اعتباری استانها state credit technician
ناصر محرری بازدید : 24 پنجشنبه 08 فروردین 1392 نظرات (0)

همه همسران من! متن حكايت روزي، روزگاري پادشاهي 4 همسر داشت. او عاشق و شيفته همسر چهارمش بود. با دقت و ظرافت خاصي با او رفتار مي كرد و او را با جامه هاي گران قيمت و فاخر مي آراست و به او از بهترينها هديه مي كرد. همسر سومش را نيز بسيار دوست مي داشت و به خاطر داشتنش به پادشاه همسايه فخر فروشي مي كرد. اما هميشه مي ترسيد كه مبادا او را ترك كند و نزد ديگري رود. همسر دومش زني قابل اعتماد، مهربان، صبور و محتاط بود. هر گاه كه اين پادشاه با مشكلي مواجه مي شد، فقط به او اعتماد مي كرد و او نيز همسرش را در اين مورد كمك مي كرد. همسر اول پادشاه، شريكي وفادار و صادق بود كه سهم بزرگي در حفظ و نگهداري ثروت و حكومت همسرش داشت. او پادشاه را از صميم قلب دوست مي داشت، اما پادشاه به ندرت متوجه اين موضوع مي شد. روزي پادشاه احساس بيماري كرد و خيلي زود دريافت كه فرصت زيادي ندارد. او به زندگي پر تجملش مي انديشيد و در عجب بود و با خود مي گفت: «من 4 همسر دارم، اما الان كه در حال مرگ هستم، تنها مانده ام.» بنابراين به همسر چهارمش رجوع كرد و به او گفت: «من از همه بيشتر عاشق تو بوده ام. تو را صاحب لباسهاي فاخر كرده ام و بيشترين توجه من نسبت به تو بوده است. اكنون من در حال مرگ هستم، آيا با من همراه مي شوي؟» او جواب داد: «به هيچ وجه!» و در حالي كه چيز ديگري مي گفت از كنار او گذشت. جوابش همچون كاردي در قلب پادشاه فرو رفت. پادشاه غمگين، از همسر سوم سئوال كرد و به او گفت: «در تمام طول زندگي به تو عشق ورزيده ام، اما حالا در حال مرگ هستم. آيا تو با من همراه ميشوي؟» او جواب داد: «نه، زندگي خيلي خوب است و من بعد از مرگ تو دوباره ازدواج خواهم كرد.» قلب پادشاه فرو ريخت و بدنش سرد شد. بعد به سوي همسر دومش رفت و گفت: «من هميشه براي كمك نزد تو مي آمدم و تو هميشه كنارم بودي. اكنون در حال مرگ هستم. آيا تو همراه من مي آيي؟» او گفت: «متأسفم، در اين مورد نمي توانم كمكي به تو بكنم، حداكثر كاري كه بتوانم انجام دهم اين است كه تا سر مزار همراهت بيايم"» جواب او همچون گلوله اي از آتش پادشاه را ويران كرد. ناگهان صدايي او را خواند: «من با تو خواهم آمد، همراهت هستم، فرقي نمي كند به كجا روي، با تو مي آيم.» پادشاه نگاهي انداخت، همسر اولش بود. او به علت عدم توجه پادشاه و سوء تغذيه، بسيار نحيف شده بود. پادشاه با اندوهي فراوان گفت: «اي كاش زماني كه فرصت بود به تو بيشتر توجه مي كردم.» شرح حكايت در حقيقت، همه ما در زندگي كاري خويش 4 همسر داريم. همسر چهارم ما سازمان ما است. بدون توجه به اينكه تا چه حد برايش زمان و امكانات صرف كرده ايم و به او پرداخته ايم، هنگام ترك سازمان و يا محل خدمت، ما را تنها مي گذارد. همسر سوم ما، موقعيت ما است كه بعد از ما به ديگران انتقال مي يابد. همسر دوم ما، همكاران هستند. فرقي نميكند چقدر با هم بوده ايم، بيشترين كاري كه مي توانند انجام دهند اين است كه ما را تا محل بعدي همراهي كنند. همسر اول ما عملكرد ما است. اغلب به دنبال ثروت، قدرت و خوشي از آن غفلت مي نماييم. در صورتيكه تنها كسي است كه همه جا همراهمان است. همين حالا احيائش كنيد، بهبودش دهيد و مراقبتش كنيد. منبع : سايت علمي دانشجويان ايران

 

 
ناصر محرری بازدید : 30 دوشنبه 13 آذر 1391 نظرات (0)
سلام به همه همکاران عزیز وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم از یکسو  - تنگناهای فعالیتهای اقتصادی که با تحریم های ناجوانمردانه علیه ملت ایران تشدید شده است - ازسوی دیگر  همه از جمله ماو شمارا که در عرصه اقتصادی فعال و ااثر گذار (و البته اثر پذیر )هستیم را به مسائل ارزی حساس نموده است .در ادامه مطلبی از سایت خبرگزاری فارس نقل میکنم که در نوع خود جالب است ...
ناصر محرری بازدید : 30 یکشنبه 05 شهریور 1391 نظرات (0)

نامه‌های ناصرالدین شاه به امیرکبیر

نامه اول
امیر نظام
ما تمام امور ایران را به دست شما سپردیم و شما را مسوول هر خوب و بدی که اتفاق می‌افتد می‌دانیم. همین امروز شما را شخص اول ایران کردیم و به عدالت و حسن رفتار شما با مردم کمال اعتماد و وثوق داریم و به جز شما به هیچ شخص دیگری چنین اعتقادی نداریم و به همین جهت این دستخط را نوشتیم.

شب شنبه 22 ذیقعده 1264
نامه دوم
فرمان شاه بر عزل امیر
چون صدارت عظما و وزارت کبری زحمت زیادی دارد و تحمل این مشقت بر شما دشوار است شما را از آن کار معاف کردیم، باید به طور کامل اطمینان مشغول امارت نظام باشید، و یک قبضه شمشیر و یک قطعه نشان که علامت ریاست کل عساکر است فرستادیم تا امر محاسبه و سایر امور را به دیگران از چاکران که قلبا باشند واگذاریم.
تاریخ ابلاغ: چهارشنبه هجدهم محرم 1268
نامه سوم
دستخط شاه
جناب امیر نظام
به خدا قسم هر چه می‌نویسم حقیقت است و فوق‌العاده شما را دوست می‌دارم. خدا مرا بکشد اگر بخواهم تا زنده‌ام از شما دست بردارم و یا اینکه بخواهم سر سوزنی از عزت شما کم کنم. طوری نسبت به شما رفتار خواهم کرد که حتی یک نفر هم از موضوع اطلاع پیدا نکند. به نظر می‌آمد که زیادی کار شما را خسته کرده بود. حالا دو سه قسمت کارها را خودم به عهده گرفته ام. تمام فرامین نظامی و کشوری که سابقا به مهر و امضای شما صادر می‌شد از این به بعد هم به مهر شما خواهد بود. تنها فرقی که می‌کند این است که مردم ببینند من شخصا به امور غیر نظام رسیدگی می‌کنم. در کارهای نظام ابدا دخالتی نخواهم کرد مگر چیزی که شما مصلحت بدانید.
مبادا خیال کنید که اجازه دهم کسی عریضه بیخودی بنویسد یا درباره هیچ کس حقوق و مستمری برقرار کنم یا مثل زمان شاه مبرور پولی به هدر برود. حاشا یک شاهی بیشتر از آنجا مقرر داشته‌اید به هیچ کس بدهم یا اینکه هیچ کس بتواند حرفی بزند.
نامه چهارم
دستخط شاه
جناب امیر نظام
به خدا قسم امروز خیلی شرمنده شده بودم که شما را ببینم بايد من چه کنم. به خدا ای کاش هرگز پادشاه نبودم و قدرت نداشتم که چنین کاری بکنم. به خدا قسم حالا که مشغول نوشتن این کاغذ هستم گریه می‌کنم. به خدا قلب من، آرزوی شما را می‌کند، اگر باور می‌کنید و بی‌انصاف نیستید، من شما را دوست می‌دارم.
بیگلر بیگی آمد و از حرف‌های او این طور فهمیدم که شما بیم دارید که این اوضاع به کجا خواهد انجامید. چه کسی می‌تواند یک لحظه حرفی علیه شما بزند؟ به خدا قسم اگر کسی چه در حضور من و چه در پیش اشخاص دیگر یک کلمه بی‌احترامی درباره شما بکند پدرسوخته‌ام اگر او را جلوی توپ نگذارم. به حق خدا نیتی جز این ندارم که من وشما یکی باشیم و با هم به کارها برسیم. به سر خودم اگر شما غمگین باشید به خدا نمی‌توانم تحمل غمگینی شما را بکنم. تا وقتی شما هستید و من زنده‌ام از شما دست برنخواهم داشت. آجودان باشی وزیر جنگ خواهد شد و تمام کسانی که شما آنها را گماشته‌اید در مقامشان باقی خواهند ماند، حتی به قدرتشان نیز افزوده خواهد گشت. وزیر نظام به حکومت عراق خواهد رفت، چراغعلیخان در اصفهان می‌ماند دیگران همچنان باقی خواهند بود. می‌بینید تغییری داده نشده است. به خدا قسم می‌خورم امور نظام را به عهده شما واگذار کردم که با جدیت به آنها رسیدگی کنید. اگر نکنید خدا و پیغمبر خدا جزای شما را بدهد.
برای ابراز لطف خود شمشیری مکلل به الماس گرانبها با حمایلی که به گردن خود می‌بندم برای شما می‌فرستم. برای خاطر خدا آنها را قبول کنید و فردا بیایید و مرا ببینید. بنابر دستورها و اوامر شما جیره و حقوق هنگ‌ها باید پرداخت شود. از اول نوشتم در امور نظام به هیچ نحوی مداخله نخواهم کرد. عایدات دولتی نیز کمترین تغییری از میزانی که مقررات آن را خود شما تعیین نموده‌اید، نخواهد کرد.
نامه پنجم
فرمان شاه بر اعدام امیر
چاکر آستان ملائک پاسبان، فدوی خاص دولت ابد مدت، حاج علیخان پیشخدمت خاصه، فراشباشی دربار سپهر اقتدار، مامور است که به فین کاشان رفته میرزا تقی خان فراهانی را راحت نماید و در انجام این ماموریت بین الاقران مفتخر و به مراحم خسروانی مستظهر بوده باشد.

 

nasermoharreri بازدید : 36 پنجشنبه 02 شهریور 1391 نظرات (0)

سلام به همه بر و بچه های شهرستانی البته کارشناس بعد از این

خانومهاو آقایون  امیدوارم بدون خوش گذشته باشه در این تعطیلات کشدار میون دوره (به قول استاد طبطبایی)

حالا که توفیق یار ماشده و این اجلاس غیر متعهد ها یهو افتاده وسط دوره ما ،جدااز دستاوردهای حیاتی و کلانی که برای سیاست خارجی ملی ما داره اما یه مسئله هم شده واسه ماها

بچه ها راستی برنامه های ما چه تغییراتی کرده ؟ امتحانهای دوره مثل بررسی های اقتصادی چی میشن؟ راستی حالا که حرف از جناب طبطبایی و لهجه غلیظ و شیرینش شد گسی از بررسی های مالی چیزی یادش مونده ؟ من یکی که با افتخار موفق شدم یه روز مرخصی بگیرم ودختراو مامانشونو بردم سفر (با دوروز تعطیلی عید فطر شد سه روز)کجا باورتون نمیشه همین تهرون  البته تهرون خالی از 12میلون زباله ساز ِپر سرو صدا ،خیلی پاک و پاکیزه . امیدوارم به شما هم خوش گذشته باشه 

دوستان اگه کسی خبر داره از برنامه جدید و تغییراتش یه کامنتی ،نظری، چیزی بفرسته برا ما بی خبرا

شاد باشید...

hamed بازدید : 29 دوشنبه 16 مرداد 1391 نظرات (0)

یک اقتصاددان کسی است که خودش هم نمی فهمد راجع به چه داردحرف می زند ولی طوری رفتار می کند که تو فکر کنی تقصیر توست که حرفش را نمی فهمی.
یک اقتصاددان کسی است که « قیمت» همه چیز را می داند ولی «ارزش» چیزی را نمی شناسد
یک اقتصاددان کسی است که فردا می فهمد چرا آن چه که دیروز درباره امروز گفته بود اتفاق نیافتاد.
برای یک اقتصاددان، زندگی واقعی یک استثناست نه قاعده.
تجارت آزاد شبیه به رفتن به بهشت است. همه دلشان می خواهد به بهشت بروند ولی هنوز کسی را که به بهشت رفته باشد ندیده ایم.

nasermoharreri بازدید : 38 شنبه 14 مرداد 1391 نظرات (0)

سلام همکاران عزیز برای دسته بندی بهتر مطالب سایت انجمنهای تخصصی محتوای مطالب سایت رو تا اونجایی که به عقلم میرسید درست کردم آدرسش در زیر اومده اگرم خواستید تغییرش بدید یا اضافه کنید کافیه به من ایمیل بزنید ضمناَ همه میتونید بعد از عضویت توا ین انجمنها هم مطلب بنویسید

(علاوه بر صفحه اصلی وبلاگ) خوش باشید

 

 

www.sct.rozblog.com/forum

ناصر محرری بازدید : 34 شنبه 14 مرداد 1391 نظرات (0)

یک شركت بزرگ قصد استخدام تنها یك نفر را داشت. بدین منظور آزمونی برگزار
كرد كه تنها یك پرسش داشت. پرسش این بود

شما در یك شب طوفانی سرد در حال رانندگی از خیابانی هستید. از جلوی یك
ایستگاه اتوبوس در حال عبور كردن هستید. سه نفر داخل ایستگاه منتظر
اتوبوس هستند

یك پیرزن كه در حال مرگ است.
یك پزشك كه قبلاً جان شما را نجات داده است.
یك خانم یا آقا كه در رویاهایتان خیال ازدواج با او را دارید

شما می‌توانید تنها یكی از این سه نفر را برای سوار نمودن بر گزینید.
كدامیك را انتخاب خواهید كرد؟ دلیل خود را بطور كامل شرح دهید :

پیش از اینكه ادامه حكایت را بخوانید شما نیز كمی فكر كنید ...

..........

.........

........

.......

......

.....

....

...

..

.

قاعدتاً این آزمون نمی‌تواند نوعی تست شخصیت باشد زیرا هر پاسخی دلیل خاص
خودش را دارد.
پیرزن در حال مرگ است، شما باید ابتدا او را نجات دهید. هر چند او خیلی
پیر است و به هر حال خواهد مرد.
شما باید پزشك را سوار كنید. زیرا قبلاً او جان شما را نجات داده و این
فرصتی است كه می‌توانید جبران كنید. اما شاید هم بتوانید بعداً جبران
كنید.
شما باید شخص مورد علاقه‌تان را سوار كنید زیرا اگر این فرصت را از دست
دهید ممكن است هرگز قادر نباشید مثل او را پیدا كنید.

از دویست نفری كه در این آزمون شركت كردند، تنها شخصی كه استخدام شد
دلیلی برای پاسخ خود نداد. او نوشته بود :
سوئیچ ماشین را به پزشك می‌دهم تا پیرزن را به بیمارستان برساند و خودم
به همراه همسر رویاهایم متحمل طوفان شده و منتظر اتوبوس می‌مانیم.

پاسخی زیبا و سرشار از متانتی كه ارائه شد گویای بهترین پاسخ است و مسلما
همه می‌پذیرند كه پاسخ فوق بهترین پاسخ است، اما هیچكس در ابتدا به این
پاسخ فكر نمی‌كند. چرا؟
زیرا ما هرگز نمی‌خواهیم داشته‌ها و مزیت‌های خودمان را (ماشین) (قدرت)
(موقعیت) از دست بدهیم. اگر قادر باشیم خودخواهی‌ها، محدودیت ها و
مزیت‌های خود را از خود دور كرده یا ببخشیم گاهی اوقات می‌توانیم چیزهای
بهتری بدست بیاوریم.
تحلیل فوق را می‌توانیم در یك چارچوب علمی‌تر نیز شرح دهیم: در انواع
رویكردهای تفكر، یكی از انواع تفكر خلاق، تفكر جانبی است كه در مقابل
تفكر عمودی یا سنتی قرار می‌گیرد. در تفكر سنتی، فرد عمدتاً از منطق، در
چارچوب مفروضات و محدودیت‌های محیطی خود، استفاده می‌كند و قادر نمی‌گردد
از زوایای دیگر محیط و اوضاع اطراف خود را تحلیل كند. تفكر جانبی سعی
می‌كند به افراد یاد دهد كه در تفكر و حل مسائل، سنت شكنی كرده، مفروضات
و محدودیت ها را كنار گذاشته، و از زوایای دیگری و با ابزاری به غیر از
منطق عددی و حسابی به مسائل نگاه كنند.
در تحلیل فوق اشاره شد اگر قادر باشیم مزیت‌های خود را ببخشیم می‌توانیم
چیزهای بهتری بدست بیاوریم. شاید خیلی از پاسخ‌دهندگان به این پرسش،
قلباً رضایت داشته باشند كه ماشین خود را ببخشند تا همسر رویاهای خود را
به دست آورند. بنابراین چه چیزی باعث می‌شود نتوانند آن پاسخ خاص را
ارائه كنند. دلیل آن این است كه به صورت جانبی تفكر نمی‌كنند. یعنی
محدودیت ها و مفروضات معمول را كنار نمی‌گذارند. اكثریت شركت‌كنندگان خود
را در این چارچوب می‌بینند كه باید یك نفر را سوار كنند و از این زاویه
كه می‌توانند خود راننده نبوده و بیرون ماشین باشند، درباره پاسخ فكر
نكرده‌اند.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    آزمون فکرت در استان شما چه طور بود؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 9
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 12
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 8
  • بازدید سال : 20
  • بازدید کلی : 1,084